:) مــو فــرفـــرى

خـط خـطـى هـاى خـانـوم ى

:) مــو فــرفـــرى

خـط خـطـى هـاى خـانـوم ى

:) مــو فــرفـــرى

میــروی
و به دیـوانـه های ایـن شهـر یکـی اضـافه میشـود ..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب


دست خاطراتـمان را رهـا میکنی

که چند خیـابان ان طرف تر دست زنـی دیگر را بگیری

شبهـای بارانی چتـر را از سر من برمیداری

که هنـگام قـدم زدن بر روی سـرش بگیری

رو به رویـش می ایستی

که از داستان عشـق برایش بگویی

برای کشتـن من که هفت تیر و این چیـزها لازم نیست

شال گردنـت را اگر دور گلویـش محکـم کنی

مـَن خـودم میمیـرَم ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۴۰
خانوم ى ..

برایـش فـرقی‌ نداشـت
انچـه شکسـت
قلـب مـن بـود
یا لیـوان روی میـز ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۶ موافقین ۵ مخالفین ۱ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۲۱:۳۹
خانوم ى ..

همـه جـا را گشتـم
تـــو
هیـچ کجـای زنـدگی ام نبـودی ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۰۱:۱۵
خانوم ى ..

من فقط فکر میکردم دوستم داری
مثل همه ی عاشقا دستمو میگیری و همه جای شهرو با من قدم میزنی
منو میبری پارک ٫ سینما ٫ شهربازی ٫ کافه ٫ رستوران ...
هر گوشه ی شهر واسم خاطره میسازی
و تمام منو برای خودت میکنی
در اغوشم میگیری و از عشق حرف میزنی
رو به روم میشینی و تا نیمه های شب نگام میکنی
من اینجوری فکر میکردم
نمیدونستم میذاری میری
و با رفتنت همه ی رویاهام
و چیزی که از تو توی ذهنم ساختمو
خراب میکنی ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۰۱:۱۳
خانوم ى ..

وابستـه میشویم
و این اشتبـاه ترین اشتبـاه جهـان است
وابستـه به ادمهـایی که هیچ کجای زندگیـمان نیستند
اما تا همیشه ردی از انها در زندگیـمان بـاقی می ماند
و لحظـه ای که با شنیدن صدایی اشنا سرمان را برمیگـردانیم
یا با دیدن چهـره ای اشنـا گذشتـه مان را زیر و رو میکنیم
همان لحظـه ایست که ناگهـان زنـدگی روی سـرمان اوار میشـود ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۰۱:۱۰
خانوم ى ..

انتـظار برگشت کسی را میکشم که تا کنـون نیـامده
و دلتنـگ ان مردی هستم که هرگـز کنار من قـدم نزده
در خانه به دنبال یـادگاری هایی ام که جـا نگذاشته
یا عطـری که در خانه باقـی نمانده

من احمـق ترین زن جهــانم
کسی که نبـودنت رو بــاور نـداره ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی



۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۰۱:۰۵
خانوم ى ..

انـکه زیـر پا میگـذاری اش
رد میشــوی
و میروی
منـم

!


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۰۰:۵۹
خانوم ى ..

بـاران
اشـک های زنـی ست پشت پنجـره ی بی کسی اش
که دوستـت دارم را در گـوش مـردی فریــاد میزنـد
و او نمیخـواهدش ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۲۳:۴۰
خانوم ى ..

مـن عاشقـت شـدم
و همـه چیـز خـراب شـد ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۲۲:۱۷
خانوم ى ..

عشق را جا گذاشتیم
پشت در کافـه هایی که نرفتیم
و حرفهـایی که نزدیم
پشت دوربیـن هایی که سیـب نگفتیم
و عکسهـای دو نفـره ای که نگرفتیم

عشق را جا گذاشتیم
میان خیابـان هایی که در همهمه اش به دنبال یکدیـگر نگشتیم
و دستهـایی که در دست هم نگرفتیم
میان غریبـه هایی که بلند بلند نخندیـدیم
و از دوست داشتنمان جهـان را باخ‍بـر نکردیم

عشق را جا گذاشتیم
لا به لای خطـوط دفتر خاطـراتمان
و رویـاهایی که رویــا باقـی مانـد ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۷
خانوم ى ..

بعـد از تـو
انچـه از دسـت رفـت
خـودم بـود !


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۰:۴۸
خانوم ى ..

خستـه بـود
خستـه از حس دوسـت داشتـن
خستـه از خـودش ٫ زنـدگی

شـال گردنـش را محکـم تر دور گـردنش پیچیـد
تمـام تنـش مثـل دستانـش یـخ زده بـود
زنـدگی اش سـرد ِ سـرد
و جـای خـالی یک نفـر همیشـه و هر جـا حـس میشـد
قـدم میـزد

دستـانش در جیـب مچـاله میشـد
خـودش در نبـودنت ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۹
خانوم ى ..

چشـم بر هـم زدم
و دیـدم حـوای مـردی دیگـرم
حـواسـم نیسـت !


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۲۰:۱۴
خانوم ى ..

باید دسـت بکشـم
از تـو
از‌ کسـی که هستـم
از زنـی که بعد رفتنـت دیگـر نمیشنـاسمش !


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۹:۰۵
خانوم ى ..

سیـگار
زنـی بـود
که تمـامش کـردی
پـک زدی
و نصفـه رهـایش کـردی ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۰:۵۰
خانوم ى ..

گوشه ی کافه ی شلوغ تنها نشسته بود
روی میز پر از فنجون های نصفه و ته سیگار بود
متوجه اطراف نمیشد
انگار اصلا اینجا نبود
گاهی حس میکردم با خودش حرف میزنه
رفتم جلو


_ میتونم بشینم ؟
+ اره راحت باش
_ اولین باره اینجا میبینمت
+ اولین باره میفهمم رفتن یعنی چی
_ دردناکه
+ رفتن کسی که بشه زندگیت
رفتن زندگی از دستت از جلوی چشمات
اره خیلی دردناکه


خیره شد به سیگار لای انگشتاش
ادامه داد


+ خیلی باید بگذره
خیلی باید تو کافه ها بشینم
خیلی باید سیگار بکشم
فراموشی راحت نیست ٫ هست ؟
_ نیست ..
+ پس میبینی
مجبورم
که تنها گوشه ی کافه ها بشینم
که سیگار بکشم
که دود کنم
او را
عشق را
زندگی را ..

.

.

امضــا : خـانـوم ی


۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۹
خانوم ى ..

مـوهای بلندی که بافتـه شده
و ناخن هایی که اغشته به لاک قرمـز است
لب هایی خوشـرنگ با رژ لب صـورتی
و عطـری که در هـوا پراکنـده شده است ..

صبح به صبح خاطـرات را در گلدان کنار شمعـدانی ها میکارد
و تمـام روز نام تـو را ارام زیر لب زمـزمه میکند

این زن دیـوانه نیست
دلتنــگ است ٫ منتظـر است ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی



۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۶:۰۴
خانوم ى ..

به غمگیـن بودنهـای همیشگـی
به خون دل خوردن ها ٫ عادتـمان دادند

به عشـق های الکی
به اشک ریختـن ها ٫ عادتـمان دادند

به فریـادهای بی صـدا
به بغض کردن ها در نیمـه شب‌ ٫ عادتـمان دادند

به سیـگارهای پشت هم
به انتـظار پشت پنجـره ها ٫ عادتـمان دادند

به رفتنـها به نبودنـها
به اینـگونه زنـدگی ٫ چه ساده عادتـمان دادند ..


.

.

امضــا : خـانـوم ی


۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۸
خانوم ى ..

عاشـق که بشی همه چیـز خراب میشه
عشـق سراغـاز یه داستان دو نفـره نیست
شروع تنهـاییـه ..

چـون از این به بعـد بـدون اینـکه باشه فقـط حسـش میکنـی
در حقیقـت
تو عاشـق میشـی
عاشـق مـردی که نیسـت !

.

.

امضــا : خـانـوم ی


۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۲:۲۳
خانوم ى ..

لبهـایش طعـم انـار بـود
پاییـز را یـادم داد
و رفـت ..


.

.

امضـ‍ـا : خـانـوم ی


۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۰۸:۲۱
خانوم ى ..