خـواهـد امـد
چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۵۰ ق.ظ
او خـواهـد امـد !
وقتـى که گل هاى تــازه را در گلـدان میگـذارم
وقتـى به هـواى امـدنش چـاى دم میکنـم
وقتـى لبـاس هایـش را در ماشیـن لباسشویـى میریـزم
یا حتـى وقتـى انهـا را روى بنـد پهـن میکنـم
مـى ایـد
وقتـى دارم ظـرف ها را میشـورم
وقتـى خـانـه را گـردگیـرى میکنـم
وقتـى مشغـول خـوانـدن ان کتـابى هستـم که مـردش اخـر قصـه بـرمیگـردد !
مـن میـدانـم
تـو مـى ایـى
و قـرص هاى روى ایـن میـز را بـرمیـدارى
بعـد دو فنجـان چـاى میـریـزى
و از روزهـاى خـوبمـان بـرایـم میگـویى ..
.
.
امضـــا : خـانـوم ى
۹۴/۰۶/۰۴