نمیخـوام
نمیخـوام که بشینـم از دردام بنویسـم
بعـدم همـه دلداریـم بـدن که بیخیـال
که میفهمـت
نمیخـوام کسـى بفهمـه منـو
وقتـى حتـى نمیتـونم از دردام بنویسـم
پـس کو اون ادمى که منـو از خـودم بهتـر بشنـاسه
کو اون ادم که ارومـم کنـه
کجـاست ؟
الان بایـد باشـه
بایـد باشـــه ...
.
.
امضـــا : خـانـوم ى
