هر شب در خیالم در اغوش مردی مچاله میشوم که مال من نیست
همچون کسی که بی توجه به تابلوی پارک ممنوع درست در همان جا پارک میکند ..
تو و هر چه مربوط به توست برایم ممنوع شد
از همان عصری که دستان سرد زنی در دستانت فشرده شد
که ان زن من نبودم !
.
.
امضــا : خـانـوم ی